دایره المعارف دانش

وبلاگی متفاوت...

دایره المعارف دانش

وبلاگی متفاوت...

ایران قبل از آریایی ها

سرزمینى که اکنون به نام ایران مشهور است، بخشى از سرزمین پهناورى است که خاستگاه نخستین تمدن‌ها بوده و سالیان دراز پیشرو دیگر تمدن‌هایى بوده است که در جاهاى دیگر جهان پدید آمده بودند. بیش‌تر مردم ایران، سرزمین‌شان را با پیشینه‌ى تمدنى 2500 ساله مى‌شناسند، حال آن‌که پیشینه‌ى تمدنى این سرزمین دست‌کم به 10 هزار سال پیش مى‌رسد و تاریخ 2500 ساله فقط به تاریخ امپراتورى‌هاى بزرگ ایرانى باز مى‌گردد.

سرزمین ایران با پایان گرفتن دوره‌ى باران در 10 تا 15 هزار سال پیش از میلاد و آغاز عصر خشکى، کم‌کم براى زندگى انسان مناسب شد و تکاپوى انسان پیش از تاریخ در آن آغاز شد. آثار برجاى مانده از چنین انسان‌هایى را در سال 1949 میلادى در غار تنگ‌پبده( Pabda )، در کوه‌هاى بختیارى در شمال‌شرقى شوشتر پیدا کردند. سپس در هزاره‌ى پنجم پیش از میلاد، که با پس‌روى آب و بارور شدن دشت‌هاى ایران همراه بود، نخستین سکونت‌گاه‌هاى بشرى در دشت سیلک، نزدیک کاشان، ساخته شدند.

حدود چهار هزار سال بعد، یعنى در آغاز هزاره‌ى نخست پیش از میلاد، مردمانى آریایى‌نام از شمال آسیا و از راه قفقاز و ماوراء‌النهر به سرزمینى سرازیر شدند که به یاد آن‌ها، ایران نام گرفته است. آن‌ها طى چند قرن در حکم مردمان اصلى سرزمینى درآمدند که پیش‌تر از وجود مردمانى متمدن بهره‌مند بود .به بیان باستان‌شناس بزرگ فرانسوى، گریشمن، " آن‌ها با زن و بچه و گله وارد شدند و بیش‌ترشان همراه گروه سواران خود، وارد خدمت امیران محلى گردیدند. آنان مردمانى بودند که از راه شمشیر و به عنوان سرباز مزدور ] مزدبگیر [ زندگى مى‌کردند. ایشان سربازانى را تشکیل دادند که مى‌بایست یک روز جانشین همان امیرانى شوند که خود در خدمت ایشان بودند."(گیرشمن رومن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه‌ى محمد معین، انتشارات معین، چاپ اول 1383، صفحه‌ی90)

البته، برخى تاریخ‌شناسان بر این باورند که آریایى‌ها از دیرین‌ترین ساکنان سرزمین ایران هستند و نظریه‌ى کوچ آریایى‌ها را نادرست مى‌دانند. براى مثال، جهانشاه درخشانى با برسى آب و هواى جهان و بررسى‌هاى دیگرى مانند بررسى متن‌ها کهن ایرانى و بررسى‌هاى زبان‌شناختى، چنین نتیجه‌گیرى کرده است که دست‌کم بخشى از بومیان آریایى در دوران یخبندان در جنوب ایران و در بستر خلیج فارس زندگى مى‌کرده‌اند که البته امروزه پر از آب شده است. به نظر او گرم شدن هوا و پیشروى آب در خلیج فارس این مردمان را ناگزیر کرد به سوى شمال، که آب و هواى خنک‌ترى داشت، کوچ کنند؛ البته، در آغاز به میان‌رودان و فلسطین که نسبت به فلات ایران گرم‌تر بودند. به نظر درخشانى، به همین دلیل نام شهرى مانند "اریحا(با پیشینه‌اى ده هزار ساله) در فلسطین و نام رودهاى دجله و فرات و بسیارى از نام‌هاى جغرافیایى میان‌رودان تنها با زبان آریایى‌ها مفهوم پیدا مى‌کنند.( دانشنامه‌ى کاشان، بخش سوم از کتاب سوم، صفحه‌ى 89 و 90)

به هر حال، در این‌جا بنا نداریم به اختلاف نظر تاریخ‌شناسان بپردازیم، بلکه براى آغاز شناختمان از ایرانى فراتر از 2500 سال، چکیده‌ى پژوهش‌ها و نظرهاى رومن گریشمن را درباره‌ى دوران پیش از آریایى‌ها از کتاب وى با نام ایران از آغاز تا اسلام، مى‌آوریم.

انسان غار

1. بررسى‌هاى زمین‌شناختى نشان داده است در دورانى که بخش زیادى از خاک اروپا را توده‌هاى یخ پوشانده بود، فلات ایران دوره‌ى باران را پشت سر مى‌گذاشت؛ دوره‌اى که طى آن حتى دره‌هایى را که بر بلندى‌ها قرار داشتند، آب فراگرفته بود.

2. بین 10 تا 15 هزار سال پیش از میلاد، کم‌کم دوره‌ى خشکى آغاز شد و درپى نظم پیدا کردن جریان رودخانه‌ها، نهشته‌هاى رسوبى در بستر آن‌ها برجاى ماند و قطعه‌زمین‌هایى را به وجود آوردند که به‌زودى سر از آب بیرون زدند.

3. در این دوران، انسان پیش از تاریخ از در غارها یا پناه‌گاه‌هاى سنگى، که سقف آن‌ها را با شاخ و برگ درختان ساخته بود، زندگى مى‌کرد و با ابزارهاى سنگى به شکار جانوران مى‌پرداخت. آثار آن انسان‌ها را، از جمله چکش سنگى و تبرى که به چوب‌دستى شکاف‌دار وصل مى‌شد، در غار تنگ‌پبده در کوه‌هاى بختیارى پیدا کرده‌اند.(گریشمن و همکاران، 1949)

4. انسان آن دوران نوعى ظرف سفالى ناهموار را، که به‌طور ناقص پخته بود، نیز به کار مى‌برد. این ظرف‌ها را زنان مى‌ساختند و کار دیگر آن‌ها، نگهبانى از آتش و گردآورى ریشه‌هاى خوردنى و میوه‌هاى وحشى بود. به نظر مى‌رسد مشاهده‌ى چگونگى رشد گیاهان در طبیعت، او را به سوى آغاز کردن کشاورزى در زمین‌هاى رسوبى رهنمون شد. ......

هزاره‌ى پنجم پیش از میلاد

5. خشک شدن روزافزون دره‌ها و کوچک‌شدن دریاچه‌هاى بزرگ و افزایش نهشته‌هاى رودخانه، زمین‌هاى بارده‌ى را فراهم کرد و سرانجام در حدود هزاره‌ى پنجم پیش از میلاد، شرایط براى شکل‌گیرى نخستین تمدن بشرى در دشت سیلک، نزدیک کاشان، فراهم شد. انسان این دوران همچنان شکارچى بود، اما کشاورزى گسترش یافته و ذخیره کردن آذوغه نیز معمول شده بود.

6. در این زمان نخستین پیشرفت در فن کوزه‌گرى رخ داد و آن پیدایش ظرف‌هاى نقش‌دار بود؛ کاسه‌هاى ناهموارى که روى آن‌ها خط‌هاى افقى و عمودى کشیده شده بود. این شیوه‌ى نقش زدن برداشتى از شیوه‌ى سبد سازى است، زیرا هنوز چیزى از آن زمان نگذشته بود که انسان سبدهایى را به جاى ظرف به کار مى‌برد که روى آن‌ها را با گل رس اندود و در آفتاب خشک کرده بودند. نخستین دوک‌ها نخ‌ریسى، از جنس گل‌پخته یا سنگ و داس و تبر سنگى و صیقلى شده، از آثار به جاى مانده از آن مردمان است.

7. در پایان هزاره‌ى پنجم پیش از میلاد، انسان مس را شناخت و با چکش‌کارى سنگ آن، چیزهایى از آن مى‌ساخت، زیرا او هنوز با ذوب کردن فلز آشنا نبود. مردو زن این دوره به آرایش کردن گرایش داشتند. آن‌ها حلقه‌ى انگشتر و دست‌بند را از صدف‌هاى بزرگ و کوچک مى‌ساختند و خالکوبى یا دست‌کم بزک کردن هم معمول بود و مواد آن را به کمک دسته هاون کوچکى در هاون ظریفى نرم مى‌کردند.

8. ذوق هنرى در کنده‌کارى روى استخوان جلوه‌گر است. بدون شک، زیباترین قطعه‌اى که تا کنون کشف شده، دسته‌ى چاقویى است که انسان این دوران را نشان مى‌دهد؛ در حالى که شب‌کلاهى بر سر نهاده و لنگى با کمربند به دور کمر بسته است. این یکى از دیرین‌ترین تصویرهایى است که از انسان خاور نزدیک شناخته شده است

9. مرده را به شیوه‌ى درهم پیچیده‌اى در کف اتاق دفن مى‌کردند. این نزدیکى مردگان، زندگان را از نیاز به تهیه‌ى هدیه براى آن‌ها، معاف مى‌کرد، زیرا روح فقید مى‌توانست در خوراک خانواده شرکت کند. انسان از دیرباز بر این باور بود که پس از مرگ به همان صورت که روى زمین زندگى کرده است، خواهد زیست. در غارى تبرى از سنگ صیقلى کنار استخوان‌ها در دسترس مرده گذاشته شده بود و نزدیک سر نیز دو فک گوسفند نهاده بودند. جسد مردگان را به رنگ قرمز درمى‌آوردند. این کار در جاهاى دیگر نیز دیده شده است و به نظر مى‌رسد که یا کالبد انسان زنده با پوششى از رنگ قرمز پوشیده شده بود و یا گرد اکسید آهن را پیش از دفن روى جسد پاشیده باشند.

10. صدف‌هایى که مردمان سیلک در این دوره به عنوان زینت به کار مى‌بردند، از سوى پژوهشگران بررسى و مشخص شده که از خلیج فارس، یعنى از فاصله‌اى حدود هزار کیلومتر آورده شده‌اند. به نظر مى‌رسد این کالاها را فروشندگان دوره‌گرد به سیلک آورده باشند.

هزاره‌ى چهارم پیش از میلاد

11. خانه گسترده‌تر گردید و داراى درهایى شد که جاى قرارگیرى آن‌ها اکنون آشکار است. چینه جاى خود را به خشت گلى، که تازه اختراع شده بود، داد. البته، خشت فقط کلوخه‌اى از خاک بود که آن را در کف دست و به صورت ناصاف درست کرده و در آفتاب خشک مى‌کردند. رنگ قرمز، که با آن دیوراهاى اتاق را مى‌اندودند، ابزار تزیین داخلى بود.

12. نوعى ظرف در کنار ساخته‌هاى قدیمى پدیدار شد که کوچک‌تر از آن‌ها بود، ولى با دقت بیش‌ترى ساخته و به شیوه‌ى بهترى در کوره‌ى اصلاح شده‌اى پخته مى‌شد. پیدایش این ظرف نشانه‌ى اختراع چرخ است که عبارت از یک تخته‌ى ساده‌ى باریک بود که روى زمین قرار مى‌گرفت و فردى آن را مى‌چرخاند.

13. گوزه‌گر با خط‌هاى ساده‌اى جانورانى را تصویر کرده است که بازگو کننده‌ى جنبش واقعیت‌پردازى کامل(رئالیسم) است. در همین زمان به ساده‌کردن موضوع‌هاى طبیعى(ناتورالیستى) نمود و در راه به وجود آوردن سبکى که در آن اغلب تشخیص موضوع اصلى دشوار است، گام برداشت. در هیچ جاى دیگر نظیر این فن شناخته نشده است که نشان مى‌دهد فلات ایران زادگاه اصلى ظرف‌هاى نقش‌دار است. در دیگر سرزمین‌هاى آن روزگار دیرین، نشانه‌اى از چنان رئالیسم قوى، که با این سرعت به مرحله‌ى سبک خیال‌پردازانه رسیده باشد، برجاى نمانده است.

14. فلز آرام‌آرام براى ساختن ابزار به کار رفت و سنک نیز ارزش اولى خود را حفظ کرد. مس را هنوز چکش‌کارى مى‌کردند، ولى ذوب نمى‌کردند و آن را براى درفش‌هاى کوچک و سنجاق به کار مى‌بردند. جواهر فراوان‌تر شد و مواد تازه‌اى مانند عقیق و فیروزه به آن افزوده شد.

15. علاوه بر استخوان‌هاى جانوران اهلى دوره‌ى پیشین، استخوان‌هاى نوعى سگ تازى و اسبى از نوع پرزژواسکى نیز به دست آمده است. این اسب چارپاى کوچکى است تنومند و جسور، با یالى ستبر و برافراشته و به نظر مى‌رسد که معرف طبقه‌ى میان گورخر و اسب جدید باشد. به کار گیرى این جانوران مسافرت و جابه‌جایى و کشاورزى را آسان کرد.

16. بازرگانى میان سرزمین‌هاى دور رونق گرفت. جو و گندم، که بومى ایران است، از ایران به مصر و اروپا وارد شد. ارزن که اصل آن از هند بود، به ایتالیا فرستاده شد و برعکس، جو دوسر و خشخاش اروپا در آسیا رواج یافت و حتى به چین هم رسید.

17. آجر صاف و مستطیلى شکل، که با خاک نرم ساخته مى‌شد، جایگزین آجر بیضوى شکل شد. قطعه‌هاى سفالى بزرگ، که در دیوارها کار مى‌گذاشتند، خانه را از رطوبت حفظ مى‌کرد. زینت داخلى هنوز با رنگ قرمز بود، اما رنگ سفید هم پدید آمد.

18. مرده را هنوز در کف خانه دفن مى‌کردند و بر استخوان‌هاى وى نشانه‌هایى با رنگ گل اخرى نقش مى‌کردند.

19. چرخ کوزه‌گرى و کوره‌ى آجرپزى کامل شد و کوزه‌گران ظرف‌هاى گوناگونى با نقش‌ها و رنگ‌هاى گوناگون مى‌ساختند. نقش‌ها آرام آرام از واقع‌گرایى فاصله گرفت و تنوع سبک به ‌وجود آمد. به این ترتیب که دم جانور دراز و کشیده‌تر شد و شاخ‌ها نیز بدون تناسب پهن و بزرگ گردید و همین ترتیب در مورد گردن مرغ درازپا معمول شد. اندکى بعد فقط شاخ را نمایش مى‌دادند و آن، مرکب بود از دایره‌اى بزرگ متصل به بدنى کوچک. بدنى پلنگى به صورت ساده با مثلى نمایش داده مى‌شد.

20. کوزه‌گر این دوران به فن قالب‌سازى هم اشنا بود و براى مجسمه‌ى همه نوع جانوران، اسباب‌بازى براى کودکان و یا هدیه‌هاى نذرى به پیشگاه رب‌النوع‌ها، قالب‌سازى مى‌کرد. تعدادى مجسمه‌هاى سفالین از ربه‌النوع مادر و خداوند خصب نعمت و فراوانى در دست است که اغلب بدون سر پیدا شده و این نقص از روى عمد بوده است، زیرا مى‌خواسته‌اند به این راه دیگران را از به‌کارگیرى پیکره‌هاى سفالین، پس از مرگ مالک آن، جلوگیرى کنند.

21. فلزکارى پیشرفت چشمگیرى پیدا کرد. مس را ذوب و ریخته‌گرى مى‌کردند. ابزارهاى فلزى بیش‌‌تر شد اما ابزار سنگى هنوز فراوان به کار مى‌رفت و آرام‌آرام جاى خودرا به تبر صاف، تبر همواره مسى و کج‌بیل داراى ثقبه‌ى اتصال داد. دشنه و چاقوى مسى در خانه‌هاى این دوره پیدا شده است.

22. بازرگانى پیشرفت کرد. براى تشخیص مالکیت بر کالا، مهر را به کار گرفتند. روى کلوخى از گل رس نشان مى‌گذاشتند و آن را در دهانه‌ى خمره جا مى‌دادند و یا به طنابى مى‌بستند. دیرین‌ترین مهرى، که مدت‌ها تغییرى در آن دیده نشد، به صورت تکمه‌ى مخروطى شکلى از سنگ متصل به یک حلقه بود.

23. شکل و صورت ظرف‌هاى سفالین تثبیت شد و در پیرامون ایران پرتوافکن شد و در اثر خوبى آن، منطقه‌ى پراکندگى اش پیوسته دورتر شد. این فن در طول جاده‌ى جنوبى تا سیستان کشیده شد و از آن‌جا به بلوچستان و دره‌ى سند راه یافت و از سوى شمال شالوده‌ى فرهنگ و تمدنى را که در واحه‌ى مرو پیدا شده است، بنا نهاد. مغرب زمین نیز بعدها از اختراع فلات ایران استفاده کرد.

24. در پایان این دوره در منطقه‌ى جنوب غربى دشت سوزیانا(شوش)، که امتداد طبیعى میان‌رودان(بین‌النهرین) بود، مرکزیتى براى زندگى مدنى پیدا شد و همان‌جا بود که نخستین دولت متمدن در فلات ایران برپا شد؛ یعنى تمدن عیلام.

هزاره‌ى سوم پیش از میلاد

25. عیلامى‌ها از کوه‌هایى که دشت سوزیانا(شوش) را از شمال و شرق دربرمى‌گرفتند، فرود آمده و در ربع نخست هزاره‌ى سوم پیش از میلاد، سلسله‌اى تشکیل داده بودند و بر منطقه‌ى گسترده‌اى از دشت‌ها و کوه‌ها، شامل بخش‌هاى مهمى از ساحل خلیج فارس و بوشهر، حکومت مى‌کردند.

26. با شکل‌گیرى سلسله‌ى سامى سارگن، از فرمان‌روایان آکد در میان‌رودان، عیلامى‌ها براى آزادى و استقلال خود به جنگ‌هاى شدیدى روى آوردند که به دلیل برابر نبودن نیروهاى دو طرف، شوش دوبار به دست بیگانگان افتاد. یکى از پسران سارگن، به نام مانتیشوسو، از خلیج فارس گذشتندتا راه‌هایى که از آن‌ها مواد ساختمانى و فلز از کوهستان‌هاى ایران آورده مى‌شد، زیر نظر داشته باشند. چند شورش عیلامى‌ها نیز به شدن سرکوب شد.

27. از فرمان‌روایان برجسته‌ى عیلام، پوزور اینشوشى‌ناک( Puzur-Inshushinak ) بود که شهر شوش را آباد کرد و بناهاى باشکوهى در آن ساخت. وى پس از مرگ نرم‌سین، از فرمان‌روایان آکد، استقلال عیلام را اعلام کرد و به فرماندهى سپاه خود به بابل یورش آورد و حتى به آکد رسید. با وجود این، آکدى‌ها توانستند استقلال خود را حفظ کنند.

28. پیشرفت پوزور اینشوشى‌ناک، دیگر قوم‌هاى ساکن در کوهستان‌هاى پیرامون عیلام را نیز به تلاش براى بازیافتن آزادى وو استقلال واداشت. لولوبى و گوتى از جمله‌ى آن‌ها بودند که به بابل یورش بردند. از این دو قوم دو نقش‌برجسته‌ى سنگى برجاى مانده است. نقش‌برجسته‌‌اى در سرپل‌زهاب، که تصویر رئیس محلى، به نام ستل هورین شیخ خان، را نشان مى‌دهد در حالى که کانى در دست دارد و دشمنان مغلوب را، که تقاضاى بخشش دارند، پایمال مى‌کند. نقش‌برجسته‌ى دوم، در ورودى دهکده‌ى جدید سرپل، کنده‌کارى شده و شاه انوبانونى، پادشاه لولوبى، را نشان مى‌دهد با ریشى دراز و چهارگوش، کلاهى دایره‌اى، جامه‌اى کوتاه، مسلح و طنابى را گرفته که اسیرانى را به هم بسته و همه‌ى آنان برهنه‌اند و دست‌هایشان از پشت بسته است.

29. پس از این، دوره‌اى از آشوب و ناآمنى و حکومت‌هاى ناپایدار بر منطقه گذشت. حدود نیمه‌ى این هزاره، بابل بر اثر یورش گوتى‌ها، که از کوه‌هاى خود در شرق زاب کوچک، در دره‌ى دیاله‌ى علیا فرود آمده بودند، پایمال شد. عیلام نیز از یورش‌ها آنان در امان نماند و این یورش‌گران وحشى تا حدود یک قرن و ربع قرن، شهرها و کشت‌زارهاى منطقه را ویران کردند و شیرازه‌ى پادشاهى را گسستند. سپس سلسله‌ى جدیدى به نام اور به وجود آمد و براى بیرون راندن آن‌ها تلاش کرد. بار دیگر فرمان‌روایان بابل بر شوش و سراسر دشت آن چیره شدند، اما چندان نپاییدند و پیروزمندى از کشور سیماش، از کوه‌هاى غرب اصفهان، بر شوش و عیلام فرمان‌ راند. سپس ایسین برخاست و سیماش را بیرون راند، اما عیلام بار دیگر به دست بیگانگان افتاد.

30. ایران در هزاره‌ى سوم پیش از میلاد مورد توجه بیش‌تر حکومت‌هاى پیرامون خود بود. ایران گذرگاهى براى سرب بود که از ارمنستان مى‌آمد و لاجورد که آن را از بدخشان مى‌آوردند. خود گنجینه‌اى از کانى‌ها بارزش مانند طلا، مس و قلع بود. سنگ‌هاى ساختمانى و چوب آن را براى ساختن بناهاى باشکوه به بابل مى‌بردند. فرمان‌روایان بابل در جنگ‌هاى خود با ایرانیان، دو هدف را در سر داشتند. هدف نخست، هدف سیاسى بود که براى جلوگیرى از شکل‌گیرى هر گونه حکومت منظم و پایدار در سرزمن‌هاى پیرامون بابل پى‌گیرى مى‌شد. هدف دوم، هدف اقتصادى و جابه‌جا کردن ثروت ایرانیان به بابل بود. به هر حال، همان‌طور که گفته شد، ایرانیان دو سلسله‌ى بزرگ از بابلى‌ها را سرنگون کردند.

31. در این دوره، فن کوزه‌گرى به شکل ظرف‌هاى سفالى نقش‌دار دوام یافت. ظرفى به شکل خمره‌اى کوچک به دست آمده که بخش زیرین آن برجسته است و فقط بخش بالایى آن به رنگ سیاه تزیین شده است. مشخص‌ترین موضوع نقاشى، کاکل پرندگان است که مایه‌ى اصلى شیوه‌ى معروف هنر میان‌رودان، یعنى عقابى در حال گرفتن طعمه‌ى خود، است. در گورها نیز گوهرهاى مفرغى و سیمین یافت شده است. سنجاق‌هاى مفرقى براى ثابت نگه‌داشتن دامن جامه بسیار پیدا شده است. در آن زمان مفرغ کمیاب بود و به احتمال زیاد از طلا و نقره بیش‌تر ارزش داشت. در واقع، ایران در این زمان وارد عصر مفرق مى‌شود.

هزاره‌ى دوم پیش از میلاد

32. مهم‌ترین روى‌داد این دوره، پیدایش مردمانى از اصل هند و اروپایى در میان مردمانى است که مى‌توانیم آنان را بومیان ایران بنامیم. آنان بر اثر فشار قوم‌هاى دیگر، سرزمین خود را در دشت‌هاى اوراسى، در جنوب روسیه، ترک گفتند و طى کوچ کردن، دو دسته شدند. یک دسته، که آن را شاخه‌ى غربى مى‌نامیم، دریاى سیاه را دور زد و پس از گذشتن از بالکان و بسفر، در آسیاى صغیر نفوذ کرد و اتحادیه‌ى ختیان(هیتى‌ها) را به وجود آوردند.

33. شاخه‌ى شرقى، که به نام هند و ایرانى شناخته مى‌شود، در شرق دریاى خزر حرکت کرد و یک دسته، که جنگجو‌تر بودند، از قفقاز گذشتند و تا فرات پیش رفتند. آنان با هوریان بومى، که قومى اصیل بودند، پادشاه میتانى را تشکیل دادند. آنان فرمان‌روایى خود را نه تنها در شمال میان‌رودان گسترش دادند، بلکه دولت آشور را نیز محدود کردند. آن‌ها با پیوست‌کردن دره‌هاى زاگرس شمالى، که مسکن قوم گوتى بود، به قلمرو خود، فرمان‌روایى‌شان را پایدار کردند. بهترین دوران این پادشاهى، حدود سال 1450 پیش از میلاد بود که مصر با آن متحد شد و نیرومندترین فرعون‌ها با دختران پادشاهان میتانى ازدواج مى‌کردند. این پادشاهى در پایان سده‌ى چهاردهم پیش از میلادى در پى درگیرى‌ها درونى و یورش‌هاى هیتى‌ها از هم پاشید.

34. هند و ایرانیان درباره‌ى پرورش اسب، که به نظر مى‌رسد خود آنان در آسیاى صغیر وارد کرده باشند، پیمان‌نامه‌هایى به جا گذاشته‌اند. یک گروه از این سوران جنگى، در طول چین‌خوردگى‌هاى زاگرس مرکزى به حرکت افتادند و در ناحیه‌اى در جنوب جاده‌ى بزرگ کاروانى، ناحیه‌اى که بعدها به عنوان مرکز پرورش اسب شناخته شد، نفوذ کردند. این قوم از سوى قوم کاسى، که از اصل آسیانى بودند، تحلیل رفتند. سرانجام شاخه‌ى شرقى جنبش هند و اروپایى به سوى شرق رفت و پس از گذشتن از گذرگاه‌هاى هندوکش، در طول پندشیر و رودهاى کابل فرود آمدند.

35. سلسله‌ى جدیدى در عیلام پدیدار شد که پادشاهان آن خود را پیامبر خدا، پدر و شاه مى‌خواندند. سندهاى اقتصادى این دوران به زبان آکدى نوشته شده، اما وجود واژه‌هاى بسیار بومى، شاهدى بر گسترش تمدن بومى است. در دین نیز توجه به ویژگى‌هاى بومى دیده مى‌شود چنان‌که خدایان بومى بر خدایان بابلى برترى داشتند.

36. در آغاز هزاره‌ى دوم، عیلامى‌ها به بابل یورش بردند و یکى از فرمان‌روایان آن‌ها در لارسا، سلسله‌اى بنیان نهاد. عیلامى‌ها سلسله‌ى ایسین را برچیدند و بر شهر اوروک و بابل چیره شدند. اما نشستن حمورابى بر تخت شاهنشاهى بابل، از گسترش عیلامى‌ها جلوگیرى کرد. عیلامى‌ها در لارسا شکست خوردند. سپس دوران چیرگى قوم کاسى بر منطقه فرا رسید.

37. عیلام در زمان فرمان‌روایى شوتروک‌ناخونته‌ى اول(1171-1207 پیش از میلاد) به اوج شکوفایى خود رسید. وى پرستگاه‌هاى مهمى در همه‌ى شهرهاى زیر فرمان خود برپا کرد. او به بابل یورش برد و و آخرین نماینده‌ى سلسله‌ى کاسى را برانداخت و پسر خود، کوتیرناخونته را جانشین کرد و این پادشاه مجسمه‌ى مردوک، خداى ملى بابل را به شوش جابه‌جا کرد.

38. در زمان شاه شیلهاک اینشوشیناک(1151-1165 پیش از میلاد) عیلامى‌ها به سرزمین‌هاى دوردست‌ترى دست یافتند. آنان تا ناحیه‌ى دیاله نفوذ کردند و به کرکوک رسیدند. آشور را دور راندند و بابل را محاصره کردند. همه‌ى دره‌ى دجله، بخش زیادى از خلیج فارس و رشته کوه زاگرس زیر فرمان عیلامى‌ها رفت. به این ترتیب، همه‌ى بخش‌هاى غربى ایران زیر فرمان نخستین شاهنشاهى ایران درآمد.

39. در پایان هزاره‌ى دوم پیش از میلاد، سلسله‌ى جدیدى در بابل شکل گرفت که بخت‌النصر پادشاه آن بود. وى پس از چند تلاش ناکام، سرانجام عیلام را شکست داد و بر شوش دست یافت. او مجسمه‌ى مردوک را پیروزمندانه به پرستشگاه خویش در بابل بازگرداند. یک‌بار دیگر عیلام به تاریخ پیوست و این بار سه قرن به درازا کشید.

40. در هزاره‌ى سوم پیش از میلاد، اختراع مفرق باعث کامل شدن روش تولد ابزارهاى فلزى شد و درخواست براى مواد خام روزافزون شد. این سرچشمه‌ى ثروت ایران را به عنوان یکى از مهم‌ترین تهیه کنندگان مس، قلع، سرب، چوب و سنگ، مورد توجه همسایگان غربى و نیز هندوستان قرار داد.

هزاره‌ى اول پیش از میلاد

41. در آغاز هزاره‌ى نخست پیش از میلاد، نفوذ دوم ایرانیان(آریایى‌ها) در ایران آغاز شد. آنان از همان راه‌هاى پیشین اما با موج‌هاى پشت‌سر هم به این سرزمین روى آوردند. آنان پس از نفوذى آرام‌آرام، که چند قرن به درازا کشید، اربابان این منطقه شدند و از آن‌جا براى چیره‌شدن بر جهان حرکت کردند.

42. شاخه‌ى شرقى ایرانیان، که از ماوراء‌النهر آمده بودند، نمى‌توانست به سوى هندوکش گسترده شود، زیرا همه‌ى ناحیه‌ى رخج و پنجاب را پیش‌تر شاخه‌ى آریاییان- هندوان گرفته بودند. بنابراین، تازه‌واردان به ناچار راهى غرب شدند و در مسیر جاده‌ى طبیعى، که از بلخ به سوى قلب مى‌رفت، پیش رفتند. این بخش ایران از هند کم‌تر مورد توجه بود و فقط از جهت مساحت ارزش داشت.

43. آریایى‌هایى که به ایران آمدند، مانند آریایى‌هایى که به اروپا رفتند، در اصل چوپان بودند و در میان آنان کشاورزى جایگاه اندکى داشت. آنان پرورش دهنده‌ى اسب بودند و سواره‌نظام و گردونه‌رانانشان در پیشرفت بى‌باکى و شجاعت آنان تاثیر فراوانى داشت.

44. در آن زمان که آریایى‌ها به ایران آمدند، تمدن‌هاى باشکوهى در غرب ایران وجود داشت. عیلام، که شامل سوزیانا(شوش) بود و تا رشته‌کوه‌هاى ساحلى ادامه داشت و میان‌رودان که سومر، بابل و آشور را تجربه کرده بود. آن‌چه مانع پیشروى آریایى‌ها شد نیز همین تمدن‌ها بود نه رشته‌کوه‌هاى زاگرس. آریایى‌ها در آن زمان توان رویارویى با این تمدن‌ها را نداشتند.

45. آریایى‌ها طى چهار قرن قوم بومى و اصلى ایران را مستهلک کردند و تمدن ویژه‌ى خود را بنیان نهادند. بنیان این تمدن تا اندازه‌ى زیادى بر فرهنگ‌هاى سرزمین‌هاى همسایه، که هر چند راه پیشرفت او را به سوى غرب سد کرده بودند، ولى همیشه دشمن او به شمار نمى‌رفتند، استوار بود.

46. سواران آرایایى با زن و بچه و گله وارد شدند و مزیت تقسیم ناحیه را به ممالک کوچک متعدد به دست آوردند. بیش‌تر آنان همراه گروه سواران خود در خدمت فرمان‌روایان محلى وارد شدند. آنان مردانى بودند که از راه شمشیر و به عنوان سرباز مزدور زندگى مى‌کردند. ایشان سربازانى را تشکیل دادند که مى‌بایست یک روز جانشین همان فرمان‌روایانى شوند که خود در خدمت ایشان بودند. آرام‌آرام جانشینى رخ داد.

47. بخشى از آریایى‌ها در منطقه‌ى باستانى و پیش از تاریخى سیلک(کاشان) ساکن شدند. ظرف‌هاى نقش‌دار زیادى از تپه‌هاى سیلک به دست آمده است و تصویر انسان را بر ظرف سفالى براى نخستین بار در میان سفال‌هاى این منطقه مى‌بینیم. تصویر انسان در سیلک بسیار قدیمى‌تر از یونان است. تصویرهایى از مردان جنگجو، داراى کلاه‌خود با جیغه و پر و نیم‌تنه‌ى کوتاه و چسبان. روى یک مهر استوانه‌اى صورت جنگاورى بر پشت اسب نقش‌بسته که با غولى مى‌جنگد. روى مهر دیگرى، مردى روى گردونه‌اى، که دو اسب آن را مى‌کشند، ایستاده و تیرى به سوى جانورى، که مى‌خواهد شکار کند، پرتاب مى‌کند.

48. به کارگیرى یک‌ در میان آجر‌خام و سنگ در ساختن دیوارها، نشانه‌ى فن ساختمانى است که تا این زمان در فلات ایران دیده نمى‌شود. فاتحان باید آن را از جاى دیگر، شاید از سرزمین‌هاى شمالى‌تر ، طى کوچ خود یادگرفته باشند. ابزارهاى آهنى نیز در این دوره فراوان مى‌شود که البته دلیلى وجود ندارد که آن را به تازه‌واردان نسبت بدهیم.

49. دهکده‌ى پیش از تاریخى سیلک، که طایفه‌اى از سوارکاران بر آن یورش بردند، آرام‌آرام به یک شهر استوار تبدیل شد. کاخ‌ها، ساختمان‌هاى فرعى و شاید یک پرستشگاه و محله‌هاى مسکونى که برج و بارویى محکم آن‌ها را دربرمى‌گرفت. نیروهاى تازه وارد نه تنها با فروان‌روایان محلى بلکه با شاهنشاهى آشور نیز جنگیدند.

50. سرانجام آریایى‌ها با شکل‌گیرى دولت ماد به سوى تمدن گام نهادند. آنان آشورى‌ها و دیگر سلسله‌هاى منطقه‌ى میان‌رودان را به زیر فرمان خود بردند و آرام‌آرام راه را براى شکل‌گیرى نخستین و بزرگ‌ترین امپراتورى جهان هموار کردند.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد