دایره المعارف دانش

وبلاگی متفاوت...

دایره المعارف دانش

وبلاگی متفاوت...

بزرگترین استادیوم دنیا

نام : ماراکانا

 

کشور : برزیل

 

گنجایش : 199000 تماشاگر

مادها و هخامنشیان

امپراتورى ایران به دست مادها بنیان‌گذارى شد و هخامنشى‌‌ها آن را به اوج شکوهش رساندند. گستره‌ى آن امپراتورى بیش‌تر سرزمین‌هاى خاورمیانه را شامل مى‌شد و از ساحل غربى دریایى مدیترانه تا مرزهاى هندوستان را در بر مى‌گرفت.

مادها و هخامنشى‌ها از آریایى‌ها بودند که نیاکانشان از سرزمین‌هاى سرد شمال به ایران سرازیر شدند و در غرب و جنوب غرب فلات ایران ساکن شدند. آنان بخش مهمى از اندیشه‌هاى فرهنگى، نظامى و سیاسى خود را از ساکنان بومى ایران و تمدن‌هایى که پیرامون رودهاى دجله و فرات تشکیل شده بود، گرفتند و با پرورش آن‌چه از دیگران گرفته بودند، یکى از درخشان‌ترین تمدن‌هاى عصر خود را به پایه‌گذارى کردند. .....

ادامه مطلب ...

ایران قبل از آریایی ها

سرزمینى که اکنون به نام ایران مشهور است، بخشى از سرزمین پهناورى است که خاستگاه نخستین تمدن‌ها بوده و سالیان دراز پیشرو دیگر تمدن‌هایى بوده است که در جاهاى دیگر جهان پدید آمده بودند. بیش‌تر مردم ایران، سرزمین‌شان را با پیشینه‌ى تمدنى 2500 ساله مى‌شناسند، حال آن‌که پیشینه‌ى تمدنى این سرزمین دست‌کم به 10 هزار سال پیش مى‌رسد و تاریخ 2500 ساله فقط به تاریخ امپراتورى‌هاى بزرگ ایرانى باز مى‌گردد.

سرزمین ایران با پایان گرفتن دوره‌ى باران در 10 تا 15 هزار سال پیش از میلاد و آغاز عصر خشکى، کم‌کم براى زندگى انسان مناسب شد و تکاپوى انسان پیش از تاریخ در آن آغاز شد. آثار برجاى مانده از چنین انسان‌هایى را در سال 1949 میلادى در غار تنگ‌پبده( Pabda )، در کوه‌هاى بختیارى در شمال‌شرقى شوشتر پیدا کردند. سپس در هزاره‌ى پنجم پیش از میلاد، که با پس‌روى آب و بارور شدن دشت‌هاى ایران همراه بود، نخستین سکونت‌گاه‌هاى بشرى در دشت سیلک، نزدیک کاشان، ساخته شدند.

حدود چهار هزار سال بعد، یعنى در آغاز هزاره‌ى نخست پیش از میلاد، مردمانى آریایى‌نام از شمال آسیا و از راه قفقاز و ماوراء‌النهر به سرزمینى سرازیر شدند که به یاد آن‌ها، ایران نام گرفته است. آن‌ها طى چند قرن در حکم مردمان اصلى سرزمینى درآمدند که پیش‌تر از وجود مردمانى متمدن بهره‌مند بود .به بیان باستان‌شناس بزرگ فرانسوى، گریشمن، " آن‌ها با زن و بچه و گله وارد شدند و بیش‌ترشان همراه گروه سواران خود، وارد خدمت امیران محلى گردیدند. آنان مردمانى بودند که از راه شمشیر و به عنوان سرباز مزدور ] مزدبگیر [ زندگى مى‌کردند. ایشان سربازانى را تشکیل دادند که مى‌بایست یک روز جانشین همان امیرانى شوند که خود در خدمت ایشان بودند."(گیرشمن رومن، ایران از آغاز تا اسلام، ترجمه‌ى محمد معین، انتشارات معین، چاپ اول 1383، صفحه‌ی90)

البته، برخى تاریخ‌شناسان بر این باورند که آریایى‌ها از دیرین‌ترین ساکنان سرزمین ایران هستند و نظریه‌ى کوچ آریایى‌ها را نادرست مى‌دانند. براى مثال، جهانشاه درخشانى با برسى آب و هواى جهان و بررسى‌هاى دیگرى مانند بررسى متن‌ها کهن ایرانى و بررسى‌هاى زبان‌شناختى، چنین نتیجه‌گیرى کرده است که دست‌کم بخشى از بومیان آریایى در دوران یخبندان در جنوب ایران و در بستر خلیج فارس زندگى مى‌کرده‌اند که البته امروزه پر از آب شده است. به نظر او گرم شدن هوا و پیشروى آب در خلیج فارس این مردمان را ناگزیر کرد به سوى شمال، که آب و هواى خنک‌ترى داشت، کوچ کنند؛ البته، در آغاز به میان‌رودان و فلسطین که نسبت به فلات ایران گرم‌تر بودند. به نظر درخشانى، به همین دلیل نام شهرى مانند "اریحا(با پیشینه‌اى ده هزار ساله) در فلسطین و نام رودهاى دجله و فرات و بسیارى از نام‌هاى جغرافیایى میان‌رودان تنها با زبان آریایى‌ها مفهوم پیدا مى‌کنند.( دانشنامه‌ى کاشان، بخش سوم از کتاب سوم، صفحه‌ى 89 و 90)

به هر حال، در این‌جا بنا نداریم به اختلاف نظر تاریخ‌شناسان بپردازیم، بلکه براى آغاز شناختمان از ایرانى فراتر از 2500 سال، چکیده‌ى پژوهش‌ها و نظرهاى رومن گریشمن را درباره‌ى دوران پیش از آریایى‌ها از کتاب وى با نام ایران از آغاز تا اسلام، مى‌آوریم.

انسان غار

1. بررسى‌هاى زمین‌شناختى نشان داده است در دورانى که بخش زیادى از خاک اروپا را توده‌هاى یخ پوشانده بود، فلات ایران دوره‌ى باران را پشت سر مى‌گذاشت؛ دوره‌اى که طى آن حتى دره‌هایى را که بر بلندى‌ها قرار داشتند، آب فراگرفته بود.

2. بین 10 تا 15 هزار سال پیش از میلاد، کم‌کم دوره‌ى خشکى آغاز شد و درپى نظم پیدا کردن جریان رودخانه‌ها، نهشته‌هاى رسوبى در بستر آن‌ها برجاى ماند و قطعه‌زمین‌هایى را به وجود آوردند که به‌زودى سر از آب بیرون زدند.

3. در این دوران، انسان پیش از تاریخ از در غارها یا پناه‌گاه‌هاى سنگى، که سقف آن‌ها را با شاخ و برگ درختان ساخته بود، زندگى مى‌کرد و با ابزارهاى سنگى به شکار جانوران مى‌پرداخت. آثار آن انسان‌ها را، از جمله چکش سنگى و تبرى که به چوب‌دستى شکاف‌دار وصل مى‌شد، در غار تنگ‌پبده در کوه‌هاى بختیارى پیدا کرده‌اند.(گریشمن و همکاران، 1949)

4. انسان آن دوران نوعى ظرف سفالى ناهموار را، که به‌طور ناقص پخته بود، نیز به کار مى‌برد. این ظرف‌ها را زنان مى‌ساختند و کار دیگر آن‌ها، نگهبانى از آتش و گردآورى ریشه‌هاى خوردنى و میوه‌هاى وحشى بود. به نظر مى‌رسد مشاهده‌ى چگونگى رشد گیاهان در طبیعت، او را به سوى آغاز کردن کشاورزى در زمین‌هاى رسوبى رهنمون شد. ......

ادامه مطلب ...

دستگاه عصبی

دستگاه عصبی شامل دو بخش اصلی است. دستگاه عصبی مرکزی و محیطی که دستگاه عصبی مرکزی شامل مغز و نخاع و دستگاه عصبی محیطی شامل انشعابات

مغز و نخاع است.......

ادامه مطلب ...

درگذشت کورش و خاکسپاری وی

سلام و درود . یکی از دوستان گفتند که کورش در 32 سالگی کشته شد پس چه جوری وصیت نامه نوشت . او فقط 28 سال بر مسند پادشاهی ایران و آسیا قرار داشت . و در نهایت در جنگ با سکاها کشته شد .
همسر کورش ملکه ایران و آسیا : کورش در طول زندگی خود فقط یک زن اختیار کرد و او کاساندان نام داشت دختر فرناسپه از شاهدختان خاندان هخامنشی . کاساندان قبل از کورش درگذشت و بعد از - او کورش در اندوهی فراوان ماند و برای همیشه و به احترام همسرش تنهایی را برگزید ( به نقل از هرودوت تاریخ نویس یونانی  )  . در زمان کورش خشکیهای شناخته شده روی زمین 50 میلیون کیلومتر مربع بوده است . از 148.822 میلیون کیلیومتر مربع کنونی . که از این 50 میلیون کیلومتر مربع تنها 11 میلیون آن جهان متمدن بوده است و بقیه آن وجود مادی نداشته است که کورش شاهنشاه بزرگ ایران زمین موفق شده بوده از این 11 میلیون کیلیومتر مربع جهان متمدن آن زمان 8 میلیون کیلیومتر مربع را از آن ایران کند و خود پادشاهی شود که بر 8 میلیون کیلیومتر مربع حکمرانی میکرد . او پس از 28 سال سلطنت پر افتخار در راه سر افرازی وطتش ایران زمین کشته شد  . 
معتبرترین سند در باره مرگ کورش هرودوت است که تاریخ تمدن ویل دورانت نیز از آن اقتباس کرده است . طبق گفته های هرودوت :  کوروش در اواخر عمر برای آرام کردن نواحی شرقی کشور که در جریان فتوحاتی که او در مغرب زمین داشت ناآرام شده بودند و هدف تهاجم همسایگان شرقی قرار گرفته بودند به آن مناطق رفته است و شش سال در شرق جنگیده است. بسیاری از مورخین ، علت مرگ کوروش را کشته شدنش در جنگی که با قبیله  ماساژتها ( یا به قولی سکاها ) کرده است دانسته اند. ابراهیم باستانی پاریزی در مقدمه ای که بر ترجمه ی کتاب « ذوالقرنین یا کوروش کبیر » نوشته است ، آنچه بر پیکر کوروش پس از مرگ می گذرد را اینچنین شرح می دهد  :
سرنوشت جسد کوروش در سرزمین سکاها خود بحثی دیگر دارد. بر اثر حمله ی کمبوجیه به مصر و قتل او در راه مصر ، اوضاع پایتخت پریشان شد تا داریوش روی کار آمد و با شورش های داخلی جنگید و همه ی شهرهای مهم یعنی بابل و همدان و پارس و ولایات شمالی و غربی و مصر را آرام کرد. روایتی بس موثر هست که پس از بیست سال که از مرگ کوروش می گذشت به فرمان داریوش ، جنازه ی کوروش را بدینگونه به پارس نقل کردند.

ادامه مطلب ...

منشا پیدایش نامهای کوروش و داریوش

نبش قبر تاریخی اسامی داریوش و کوروش

اگر کوروش و داریوش پادشاه نبودند و ضرورت موقعیتشان ایجاب نمی‌کرد که در کتیبه‌های دوره هخامنشی با حالت نهادی و فاعلی از آنها یاد شود، شاید امروز در زبان فارسی نام‌های «کوروش» و «داریوش» وجود نداشت و به جای آنها اسامی «داریوم» و «کوریوم» یا «داریو» و «کوریو» داشتیم.
یکی از ویژگی های دستوری زبان فارسی باستان این است که اسم ها نیز صرف می شده اند. همچنان که امروزه ما فعل را صرف می کنیم. به این ترتیب،‌ اگر اسمی در نقش فاعلی / نهادی یا مفعولی یا اضافی قرار می گرفت، شناسه های مختلفی می پذیرفت. این شناسه ها در مورد اسم هایی که به u یا a یا I یا a ختم می شدند، نیز متفاوت بودند.
«داریو» و «کورو» اسم هایی بودند که به u ختم می شدند. این گونه اسم ها وقتی در حالت فاعلی / نهادی قرار می گرفتند، شناسه «ش»، در حالت مفعولی شناسه «م» و در حالت اضافی شناسه «ائوش» می گرفتند. با این توضیحات، «داریوش» و «کورش» صورت های فاعلی / نهادی اسم های «داریو» و «کورو» هستند. اما از آنجا که در کتیبه های خود بیشتر در حالت نهادی و فاعلی قرار گرفته اند و یا انجام دهنده کاری بوده اند، این ضرورت با شناسه «ش» بیشتر در کتیبه های هخامنشی به کار رفته و به همین صورت به فارسی امروز رسیده است. شاید اگر «داریو» و «کورو» در کتیبه ها بیشتر در حالت مفعول به کار رفته بودند، امروزه به جای آنها صورت های «داریوم‌» و «کوروم» را داشتیم. امروزه آنقدر نام های کورش و داریوس برای ما جا افتاده است که با شنیدن آنها نمی توانیم تصور کنیم اصل این نام ها صورت دیگری داشته و در واقع،‌ اگر به همان صورت به فارسی امروز می رسید، اکنون باید به جای آنها «کورو» و «داریو» را به کار می بردیم.
واقعیت این است که «کورو» از صورت فارسی باستان Kurau و «داریو» از صورت فارسی باستان darayavau اسامی اصلی این دو پادشاه هخامنشی بودند. در مورد معنای نام «کورو» هنوز اشتقاق دقیقی ارایه نشده است. اما «داریو» از دو بخش تشکیل شده بود: daraya-vahu که «داریه» به معنی «نگهدارنده» و «وهو» به معنی «نیکی» است. جمعا این اسم «نگهدارنده و حافظ نیکی» معنا می دهد.

جشن آبان گان

پیکره ی آناهیتا - ایزد بانوی آب های روان

در فرهنگ ایرانیان قدیم و زرتشتیان  روز دهم آبان، آبان روز نام دارد وقتى نام روز و ماه در فرهنگ زرتشتى یکى شد، جشن برپا مى شود. دهم آبان نیز به جشن آبانگان اختصاص دارد. آبان به نام آب و فرشته آب است. این فرشته به نام «برزیزد» نیز خوانده مى شود. در اوستا «اپم نپات» و در پهلوى «آبان» گفته مى شود. آب جمع باران است. در اوستا و پهلوى «آپ» و در سانسکریت «آپه» و در فرس هخامنشى «آپى» است. این عنصر مانند عناصر اصلى (آتش، خاک، هوا) در آیین مقدس است و آلودن آن گناه است و براى هر یک از آنها فرشته مخصوصى تعیین شده است.

• جشن و یسنه

واژه جشن از کلمه «یسنه» اوستایى آمده و این کلمه نیز از ریشه اوستایى مشتق شده که به معناى ستایش کردن است. بنابراین معنى واژه جشن، ستایش و پرستش است.در جشن هاى ایران باستان همیشه شادى و تفریح، با ستایش اهورا مزدا و آفرین و نیایش همراه بود. به این معنى که پیش از آغاز برنامه اصلى جشن، با حضور شرکت کنندگان سرودهایى از اوستا و دعاى آفرینامه خوانده مى شده، سپس برنامه اصلى جشن آغاز مى گردیده. جشن هاى ایران باستان به سه دسته تقسیم مى شوند: جشن هاى سالیانه یا گهنبارها، جشن هاى ماهیانه و جشن هاى متفرقه.
جشن ها یادگارهاى درخشان پدران بیدار دل ما هستند که متاسفانه در طول تاریخ بسیارى از آنها به علت جبر زمان و تعصبات بسیار، از بین رفته و هم اکنون از آنها نمونه هایى بسیار اندک در جامعه ایرانى به چشم مى خورند. ولى این نمونه اندک، نشانه هایى بس بزرگ هستند از اندیشه بلند و طبع ظریف ایرانى، طبعى که خداوند به این قوم ارزانى داشته است.
هدف از برگزارى جشن ها در ایران باستان ستایش پروردگار، گردهمایى مردم، سرور و شادمانى، داد و دهش و بخشش به بینوایان و زیردستان بوده است.

• آب مقدس

روز دهم آبان در تقویم زرتشتى به نام «آبان» است و اکنون در گاهشمارى جدید این روز، ۶ روز به عقب آمده و ۴ آبان شده است. دلیل این تفاوت این است که در گاهشمارى قدیم، همه ماه هاى سال ۳۰ روز بودند و حالا که شش ماه نخست سال ۳۱ روزه است، این روزها تغییر مى کنند.
هرودوت مى گوید: «ایرانیان در آب ادرار نمى کنند، آب دهان نمى اندازند و در آب روان دست نمى شویند.»
استرابون مى گوید: «ایرانیان در آب جارى خود را شست وشو نمى دهند، زمانى که ایرانیان به دریاچه یا رود یا چشمه اى مى رسند، گودال هاى بزرگ کنده و قربانى در کنار آن مى کشند و سخت پرواى آن دارند که هرگز خون به آب نیامیزد، چون این کار سبب آلودگى آب خواهد شد.» و در جایى دیگر مى گوید: «در آن (آب) لاشه و مردار نمى اندازند و عموماً آنچه ناپاکى است در آن نمى ریزند.» کریستین سن نیز مى گوید: «ایرانیان احترام آب را بیش از هر چیز واجب مى شمرند.»
در جشن آبانگان، پارسیان به ویژه زنان در کنار رود، دریا و یا چشمه، فرشته آب را نیایش مى کنند. آبى را که اوصاف سه گانه اش (رنگ، بو و مزه) تغییر مى یافت، براى آشامیدن و شست وشو به کار نمى بردند.
بیرونى در آثار الباقیه در مورد جشن آبانگان چنین مى نویسد: «آبان روز، روز دهم آبان است و آن عیدى است که به واسطه توافق دو اسم، آبانگان مى گویند. در این روز «زو» پسر تهماسب از سلسله پیشدادیان به پادشاهى رسید و مردم را به کندن نهرها و تعمیر آنها امر کرد و در این روز به کشورهاى هفتگانه خبر رسید که فریدون، بیوراسب (ضحاک) را اسیر کرد و خود به پادشاهى رسیده و به مردم دستور داده است که خانه و زندگى خود را مالک شوند.»
همچنین درباره پیدایش جشن آبانگان روایت است که در پى جنگ هاى طولانى بین ایران و توران، افراسیاب تورانى دستور داد تا کاریزها و نهرها را ویران کنند. پس از پایان جنگ پسر تهماسب که «زو» نام داشت دستور داد تا کاریزها و نهرها را لایروبى کنند و پس از لایروبى، آب در کاریزها روان گردید. ایرانیان آمدن آب را جشن گرفتند. در روایت دیگرى آمده است که پس از هشت سال خشکسالى، در ماه آبان باران آغاز به باریدن کرد و از آن زمان جشن آبانگان پدید آمد.
زرتشتیان در این روز همانند سایر جشن ها به آدریان ها مى روند و پس از آن به کنار جوى ها و نهرها مى روند و با خواندن اوستاى آبزور (بخشى از اوستا) که توسط موبد خوانده مى شود، اهورا مزدا را ستایش کرده و درخواست فراوانى آب و نگهدارى آن را مى نمایند و پس از آن به شادى مى پردازند.
در اوستا «آبان» فرشته اى است که به عنوان فرزند آب ها معرفى شده است. این اوست که آب ها را پخش مى کند (یشت ،۸ بند ۳۴) او نیرومند و بلند قامت است و داراى اسب تندرو. او مانند هرمزد مهر، لقب اهوره (= سرور) دارد و مانند امشاسپندان درخشان است. در وداها نام او به صورت «اپام نپات» ظاهر مى شود که خداى آب ها است.
در فقره یک و دو، گرده ،۸ هفتمین یشت بزرگ مى گوید: «به سرچشمه آب درود مى فرستیم، به گذرهاى آب درود مى فرستیم، به کوه هایى که از بالاى آنها آب جارى است درود مى فرستیم، به دریاچه ها و استخرها درود مى فرستیم.»
در یسنا ۶۵ فقره ،۱۰ اهورا مزدا به پیامبرش مى گوید: «نخست به آب روى آور و حاجت خویش را از آن بخواه.» احترام به آب امروز نیز در کشور کم آب ما مشهود است. در میان مردم مایع روشنى است و اگر ناخواسته آبى به روى کسى پاشیده شود، مى گویند آب روشنایى است یا این که پشت سر مسافر آب مى پاشند تا سفرش بى خطر انجام گیرد و زود بازگردد و این اعتقاد که آب ناخواسته و یا نطلبیده، مراد است همه نشان از احترام و ارزشى است که مردم ایران نسبت به این مایع حیات بخش قائل هستند. در اینجا، چون صحبت از آب و عظمت آن آمد، بهتر است اناهیتا ایزدبانوى آب ها نیز معرفى شود.

• آناهیتا

ناهید، اناهید (اردویسور اناهیتا) ایزدبانوى با شخصیتى بسیار برجسته است که قدمت ستایش او به قبل از زرتشت مى رسد. «اردوى» به معناى رطوبت که در دو بخش «آن» که حرف نفى است و «هیت» به معناى آلوده و ناپاک، به مفهوم آب هاى پاک و نیرومند معرفى مى شود. این ایزدبانو در کتیبه اردشیر دوم هخامنشى و در بسیارى از سنت ها، به صورت خلاصه شده «آناهیتا» در مى آید و در اواخر دوره هخامنشى در کتیبه هاى پادشاهان اردشیر دوم و سوم در کنار هرمزد و مهر، ذکر مى شود. بنابراین پدر و مادر آب ها مى شود و از اپم پنات پیشى مى گیرد.
اناهیتا در آبان شیت اوستا، زنى است جوان، خوش اندام، بلند بالا، زیبا چهره با بازوانى سپید و اندامى برازنده، کمربند تنگ به میان بسته، به جواهر آراسته با طوقى زرین برگردن و گوشواره چهارگوش در گوش، کفش هایى درخشان به پا، با بالا پوشى زرین و پرچین. این ایزدبانو با صفات نیرومندى، زیبایى و خردمندى به صورت الهه عشق و بارورى در مى آید، زیرا چشمه حیات از وجود او مى جوشد و بدین گونه «مادر خدا» نیز مى شود و همتاى ایرانى آفرودیت (الهه عشق و زیبایى در یونان) و ایشتر (الهه بابلى) به شمار مى آید. اناهیتا گردونه اى دارد با ۴ اسب سفید. اسب هاى گردونه او ایزد ابر، باران، برف و تگرگ هستند. او در بلندترین طبقه آسمان جاى گزیده است. او نطفه مردان را پاک مى کند و زهدان زنان را براى زایش آماده مى کند. او خداى محبوبى بود که بسیارى را به خود جلب کرد و امروز هم در هندوستان پیروانى دارد.

• قسمت هایى از اردویسور نیایش یا آبزور

درود و ستایش و توانایى و زور و آفرین باد به اهورا مزداى فروغمند با شکوه و به امشاسپندان، به آب هاى خوب مزدا داده، به آب اردویسور اناهیتاى پاک، به همه آب هاى مزدا داده، به همه گیاهان مزدا داده، به همه ستودگان مادى و مینوى و به فروهرهاى پاکان و راستان که پیروز و پرتوان هستند.
مى ستایم آب اردویسور اناهیتا را که در همه جا گسترده است و تندرستى بخش است و بداندیشان را دشمن است و اهورایى کیش است و در خور ستایش و نیایش در جهان مادى. آن پاکى که جان افزاست، پاکى که فزاینده گله و رمه است، پاکى که گیتى افزاست، پاکى که خواسته افزاست.
اردویسور اناهیتا که داراى هزارها دریاچه و هزارها نهر است که هر یک از این دریاچه و نهرها به اندازه چهل روز راه هست براى کسى که با اسب راهوارى براند.
آب ما، از آن بداندیش نیست، از آن بدگو نیست، از آن بدکردار نیست، از آن بدبین نیست، از آن کسى که دوست را بیازارد نیست، از آن کسى که همراهان را بیازارد نیست، از آن کسى که کارکن را بیازارد نیست، از آن کسى که خویشان را بیازارد نیست.
اى آب ستوده، به من بزرگ ترین دارش ها (نعمت ها)، تن درست و اندام درست ارزانى دار. اى آب ستوده، به من خواسته فراوان ببخش، گله و رمه گوناگون و فرزندان دلیر همان گونه که پیش از من به کسانى که از تو خواستند، بخشیدى.
با آرزوى این که تمامى ما ایرانیان، گذشته خود را بشناسیم و تا جایى که توان داریم جشن هاى کهن خود را زنده کنیم و به احترام آب هاى تمام دنیا که پاک است و پاک کننده، به آن ارج نهیم و در حفاظت و پاک نگه داشتن آن بکوشیم.

منابع : سپندارمزد ، امرداد

نوروز روز اول فروردین روزی جهانی شناخته شد

دیباچه 

انسان، از نخستین سال های زندگی اجتماعی، زمانی که از راه شکار و گردآوری خوراک های گیاهی روزگار می گذراند، متوجه بازگشت و تکرار برخی از رویدادهای طبـیعی، یعنی تکرار فصول شد.  زمان یخ بندان ها موسم شکوفه ها، هنگام جفت گیری پرندگان و چرندگان را از یکدیگر جدا کرد.  نیاز به محاسبه در دوران کشاورزی، یعنی نیاز به دانستن زمان کاشت و برداشت؛ فصل بندی ها و تقویم دهقانی و زراعی را بوجود آورد. نخستین محاسبه فصل ها، بی گمان در همهً جامعه ها، با گردش ماه که تغیـیـر آن آسانتر دیده می شد، صورت گرفت.  و بالاخره نارسایی ها و ناهماهنگی هایی که تقویم قمری، با تقویم دهقانی داشت، محاسبه و تنظیم تقویم بر اساس گردش خورشید صورت پذیرفت.  سال در نزد ایرانیان همواره دارای فصل نبوده، زمانی شامل دو فصل : زمستان ده ماهه و تابستان دو ماهه بوده؛ و زمانی دیگر تابستان هفت ماه ( از فروردین تا آبان) و زمستان پنج ماه ( از آبان تا فروردین ) بوده، و سرانجام از زمانی نسبتاً کهن به چهار فصل سه ماهه تقسیم گردیده است. گذشته از ایران: "سال و ماه سغدی ها، خوارزمی ها، سیستان ها در شرق و کاپادوکی ها و ارمنی ها در مغرب ایران، بدون کم و زیاد همان سال و ماه ایرانی است".

ادامه مطلب ...

دریای مازندران

:: دریای مازندران ::


 

149 دریای کاسپین با رویه ای برابر 371.000 کیلومتر مربع، و حجمی برابر 78.200 کیلومتر مکعب، بزرگ ترین دریاچه روی زمین است. دریای کاسپین یک بدنه آب است که از زمین فراگرفته شده و میان ایران و روسیه جا گرفته است.

 

تاریخچه


برآورد می شود که این دریا 30 میلیون ساله باشد؛ و پیرامون 5.5 میلیون سال پیش، از زمین فراگرفته شد. از یافته های غار هاتو در نزدیکی بهشهر مازندران (در جنوب دریای کاسپین) پنداشته می شود که زیست انسانی در این ناحیه به 75.000 سال پیش برمی گردد.

 

نام های گوناگون و گستره کاربرد آنها


در میان یونانیان اقیانوس هیرکانی نامیده می شد. که امروزه به کار نمی رود.

در پارس باستان و نیز ایران امروزی دریای مازندران شناخته می شود. در اسنادی که در مؤسسات معتبر روسیه است آمده که نخستین بار در سده نوزدهم، «نوجین زیس» آن را برای روس ها ثبت نموده و یادآور شده که ایرانیان سده هاست که آن را، دریای تبرستان می خواندند ولی چون واژه مازندران میان بومیان تبرستان جایگزین گشته، اکنون آن را دریای مازندران می نامند (منبع: سفرنامه ملنگوف روسی)، همچنین در میان دانشمندان اسلامی دریای مازندران بروی نقشه ها ثبت می گشته (منبع: دایرة المعارف فارسی استاد مصاحب)، گذشته از آن نام دریای تبرستان به دلیل مجاورت دولت تبرستان به آن بوده است، از سویی، هیرکانیا که در منابع یونانی و لاتین (Hyrcania Maro) آمده (منبع: هرودوت)، و نام های جرجان، ساری، خراسان، گیلان که زمانی بروی این دریا بوده است، همگی به مناطقی از تبرستان باستانی (که مازندران امروزی بجامانده آن است) برمی گردد. (منبع: مازندران و استرآباد، نوشته علی یوسفی نیا).

در کشورهای ترکی زبان بعنوان دریای خزر شناخته می شود. خزر نام قومی زردپوست (منبع: فرهنگ فارسی عمید) است که در بین شمال باختری دریای کاسپین و دریای سیاه سکونت داشتند و به دین یهودیت گرویده بودند. رواج امروزی دریای خزر به طور کلی به زمان اشغالگری روس ها در دوره قاجاریه و کوتاه سازی دست ایرانیان از این دریا برمی گردد (منبع: کتابخانه دیجیتالی دید)

در منابع عربی باستان از این دریا با عنوان دریای قزوین نام برده است. نام قزوین عربی شده نام باستانی کاسپیَن می‌ باشد. این نام امروزه از سوی کشورهای عربی به شکل بحر القزوین استفاده می شود.

اما «دریای کاسپین» که در سطح جهان پذیرفته شده است و عمومیت جهانی دارد. کاسپین خود از نام قوم سفید پوست کاسی (احتمالاً از اقوام مهاجری که از آسیای میانه آمدند) گرفته شده است که بر کرانه های باختری تا جنوب باختری این دریاچه ساکن بوده اند و می باشند و نام های کاشان و قزوین از همین نام برگرفته شده است.

کاس‌ها (کاسی ها)، مادر اقوام کنونی ساکن در حاشیه جنوبی دریای کاسپین هستند. کاسپین، نامی صددرصد ایرانی است و از سه بخش کاس+پی+ین تشکیل شده است. پی در گیلکی به معنی جلگه و دشت بوده و «ین» در گیلکی یکی از علائم جمع می‌باشد. کاسپین در کل به معنی کاس‌های ساکن در جلگه معنی می‌دهد. کاسپین، نام جهانی و باستانی دریای کاسپین است.

همچنین از نام های این دریاچه می توان از آبسکون، تبرستان، و ساری نام برد که امروزه به کار نمی روند.

 

ویژگی ها


ژرفای آن از شمال به جنوب افزایش می‌یابد. میانگین ژرفای این دریاچه در ناحیه شمالی کم‌تر از ۱۰ متر، در بخش میانی بین ۱۸۰ تا ۷۸۸ متر و در بخش جنوبی که آب‌های کناره ایران را تشکیل می‌دهد به ۹۶۰ تا ۱۰۰۰ متر می‌رسد. تا ژرفای ۱۰۲۵ متری نیز در ناحیه جنوبی این دریاچه گزارش شده است. جهت جریان آب این دریاچه از سمت شمال باختری به جنوب خاوری است. همین جهت جریان و ژرفای زیاد آب در کرانه‌های ایران که باعث کندی حرکت جریان می‌شود منجر به تجمع انواع آلودگی‌های این دریاچه در سواحل ایران به میزانی بیش از کرانه‌های دیگر کشورها می‌شود. این دریا، محیط زیست گرانبهاترین ماهی‌های دنیا است. در بخش جنوبی دریای مازندران و رودخانه‌هایی که به آن می‌ریزند یعنی سواحل مربوط به ایران، ۷۸ گونه و زیرگونه ماهی یافت می‌شود. دریای مازندران یکی از بی‌همتاترین بوم‌شناخت‌های آبی جهان بوده که محیطی مناسب برای زندگی و رشد مرغوب‌ترین ماهی‌های خاویاری جهان است. ۹۰ درصد صید ماهیان خاویاری مختص به این دریا است.

 

منابع:

ویکی پدیا فارسی، دریای خزر

ویکی پدیا انگلیسی، Caspian Sea